دل به ره باز نیامد به فسون وعاظ
زان که چون خشم فسون خوان تواش نیست حفاظ
غمزه هر لحظه به خونریز دلم تیز مکن
قد کفانی قتلتنی زمرات الالحاظ
چشم خوش خواب تو شد راهزن بیداران
همچنان خواب خوشش باد و مبادش ایقاظ
گر تو نرمی کنی امروز و درشتی نکنی
لایضرونک فی الحشر شداد و غلاظ
شبه گر می طلبی بر سخن ابن حسام
انها خالیة عن شبهات الالفاظ